بگذارید هرکس به آیین خویش باشد
زنان را گرامی بدارید
فرودستان را دریابید
وهرکس به تکلم قبیله ی خود سخن بگوید
آدمی تنها در مقام خویش به منزلت خواهد رسید
گسستن زنجیرها آرزوی من است
رهایی بندگان و عزت بزرگان آرزوی من است
شکوه شب و حرمت خورشید را گرامی میدارم
پس تا هست شبهایتان به شادی باشد و روزهایتان رازدار رهایی باد
این فرمان من است این واژه وصیت من است
او که آدمی را از ماوای خویش براند، خود نیز از خواب خوش رانده خواهد شد
تا هست هوادار دانایی وتندرستی باشید من چنین پنداشته ، چنین گفته ، وچنین خواستهام
زنان را گرامی بدارید
فرودستان را دریابید
وهرکس به تکلم قبیله ی خود سخن بگوید
آدمی تنها در مقام خویش به منزلت خواهد رسید
گسستن زنجیرها آرزوی من است
رهایی بندگان و عزت بزرگان آرزوی من است
شکوه شب و حرمت خورشید را گرامی میدارم
پس تا هست شبهایتان به شادی باشد و روزهایتان رازدار رهایی باد
این فرمان من است این واژه وصیت من است
او که آدمی را از ماوای خویش براند، خود نیز از خواب خوش رانده خواهد شد
تا هست هوادار دانایی وتندرستی باشید من چنین پنداشته ، چنین گفته ، وچنین خواستهام
-------------------------------------------
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.کورش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست.اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم . زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر