عشق آن شب مست مستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
عشق لیلا در دلت انداختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
سوختم در حسرت یک یاربت
روز و شب او را صدا کردی ولی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
|
۱۳۸۸-۱۱-۰۸
خدا و مجنون
درختی که میوه اش به شکل اندام یک دختر است!
درختی که میوه اش به شکل اندام یک دختر است!«nareepol» اسم درختی عجیبه که در تایلند قرار داره! کلمه naree یهنی دختر یا زن و کلمه pol یعنی گیاه یا درخت....این درخت به خاطر اینکه ثمره اش کاملا به اندام زنان شبیه است مورد توجه اکثر گردشگران تایلندی قرار گرفته! و به اسم«درخت دختران» نام گرفته. اهالی روستایی که این درخت در اون قرار گرفته این میوه رو عجیب نمیدونن و معتقدن که دلیل شکل این میوه برمیگرده به قصه ای که بینشون متداوله از دختری که در نقطه ای که درخت رشد کرده مظلومانه به قتل رسیده. و بعدها بیگناهی دختر ثابت شده. و معتقدن که درخت به بیگناهی اون دختر شهادت داده........... میتونید این درخت رو در یکی از روستاهای تایلند در بخش «petchaboon» که حدود ۵۰۰ متر از بانکوک فاصله داره ببینید. و همچنین صدور این درخت و میوه اش به خارج از تایلند ممنوعه!
|
۱۳۸۸-۱۱-۰۶
انديشه شريعتي
انديشه شريعتي
من رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم
دوست دارم. چون آنها از روي عشق و علاقه مي رقصند
ولي پدر و مادرم از روي عادت نماز مي خوانند.
………………………………….....
به سه چيز تکيه نکن
غرور، دروغ و عشق.
آدم با غرور مي تازد،
با دروغ مي بازد
و با عشق مي ميرد .
………………………………….....
و هر روز او متولد ميشود؛
عاشق مي شود؛
مادر مي شود؛ پير مي شود و ميميرد...
و قرن هاست كه او؛
عشق مي كارد و كينه درو مي كند
چرا كه در چين و شيارهاي صورت مردش
به جاي گذشت زمان جواني بر باد
رفته اش را مي بيند و در قدم هاي لرزان
مردش؛ گام هاي شتابزده جواني براي
رفتن و درد هاي منقطع قلب مرد؛
سينه اي را به ياد مياورد كه تهي از دل بوده و پيري
مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده ميكند...
و اينها همه كينه است كه كاشته مي شود در
قلب مالامال از درد...! و اين, رنج است,
………………………………….....
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي....
براي ازدواجش ــ در هر سني اجازه ولي لازم است
و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني
ازدواج كني...
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي...
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني...
اودرد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد....
او بي خوابي ميكشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني...
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر .....
………………………………….....
عاقلانه ازدواج کن
تا عاشقانه زندگي کني .
………………………………….....
اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت،
اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند،
اگرمثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند....
فقط از فهميدن تو مي ترسند
………………………………….....
آن روز که همه به دنبال چشم زيبا هستند،
تو به دنبال نگاه زيبا باش
………………………………….....
هر لحظه حرفي در ما زاده ميشود
هر لحظه دردي سر بر ميدارد
و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان
و رنجور ما جوش ميکند
اين ها بر سينه ميريزند و راه فراري نمييابند
مگر اين قفس کوچک استخواني گنجايشاش چه
اندازه است؟
………………………………….....
«کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته
کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام
چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛
اول آنکه کچل بود،
دوم اينکه سيگار مي کشيد
و سوم - که از همه تهوع آور بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !...
چند سالي گذشت يک روز که با همسرم از
خيابان مي گذشتيم،آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم
در حاليکه خودم زن داشتم ،
سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم
………………………………….....
دکتر علي شريعتي
به دور دنيا سفر كنيد -خیلی جالبه حتما سفر کنید
|
عجیبترین جمله در زبان انگلیسی
عجیبترین جمله در زبان انگلیسی!!!
این جمله با کلمه ای یک حرفی آغاز می شود٬ کلمه دوم دو حرفیست٬ چهارم چهار حرفی... تا بیستمین کلمه بیست حرفی
نویسنده این جمله یا مغز دستور زبان بوده یا بی کار
I do not know where family doctors acquired illegibly perplexing handwriting nevertheless, extraordinary pharmaceutical intellectuality counterbalancing indecipherability, transcendentalizes intercommunications incomprehensiblenes s
ترجمه جمله :
نمیدانم این دكترهای خانواده گی این دست خطهای گیج کننده را از کجا کسب میکنند.با این حال سواد پزشکی انها غیر قابل کشف بودن این دست خط ها را جبران کرده و بر غیر قابل کشف بودن انها (دست خط) برتری میجوید
لاینل واترمن
لاینل واترمن داستان آهنگری را میگوید که پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود دادهای، زندگییات بهتر نشده.
آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.
سرانجام در سکوت، پاسخی را که میخواست یافت.
این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست.
آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سر، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آنوقت است که آنرا به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
میدانم که در آتش رنج فرو میروم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است : «خدای من، از آنچه برای من خواستهاید صرفنظر نکنید تا شکلی را که شما میخواهید، به خود بگیرم. به هر روشی که میپسندید ادامه دهید. هر مدت که لازم است، ادامه دهید، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده پرتاب نکنید».