۱۳۸۸-۱۰-۰۱

گزارش شب یلدا

باز هم یلداتون مبارک
شب یلدا به ما خیلی خوش گذشت با اینکه از خانواده دور بودیم ولی باهم بودیم
جاتون خالی جیگر و هندوانه و انار و ... خوردیم که حسابی سرخ باشه
شب یلدامون با بچه ها توی یه رستوران سنتی( ابلمعالی ) که قبلا حمام عمومی بود و معماریه جالبی داشت جمع شدیم.
کوچه ها و خیابونهای یزد شلوغ بود و چهره ی متفاوتی باشب های دیگه داشت و دوگانگیه دین و فرهنگ - اسلام و زرتشت - عرب و ایرانی و .. مثل همیشه به چشم میومد.و در خیابون ها و کوچه هایی که برای من سرشار از خاطره و یاد عزیزان و عزیزترین دوستها وآشنایانم بود و هست قدم زدیم تا به قدم های مشترکمون اضافه بشه و باز هم خدارو شکر کردیم که چهارمین یلدای مشترکمون رو هم با هم بودیم با تمام مشکلات و سو تفاهم هایی که پشت سر گذاشته بودیم.
فال حافظ هم گرفتیم جفتمون یه نیت داشتیم تو دلمن و یه غمی ته دل جفتمون بود که دوست داشتیم دیگه نباشه و از یاد همه هم بره جواب حافظ مثل همیشه امیدوار کننده بود شاید بخاطر اینکه مثل همیشه به اینده امید داشتیم
چیزی رو که مطمنم اینه که همین امید به اینده است که لخظه ها و تصمیم های ما رو میسازه (در اینجا منظور از ما فقط خودمو خودشه)
تو راه یه جفت در کوزه ی قدیمی گه با حصیر بافته شده بود هم خریدیم تا به خاطرات ویادگاریهامون اضافه شه
همین
تنون شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد.

هیچ نظری موجود نیست: