۱۳۹۰-۰۱-۰۹

لالا كن

لالا كن دختر ِ زيباي شبنم

لالا كن روي زانوي شقايق

بخواب تا رنگ ِ بي مهري نبيني

تو بيداري ِ كه تلخ ِ حقايق



تو مثل ِ التماس ِ من مي موني

كه يك شب روي شونه هاش چكيدم

سرم گرم ِ نوازشهاي اون بود

كه خوابم برد وكوچش رو نديدم



حالا من موندم و يه كُنج ِ خلوت

كه از سقفش غريبي چكه كرده

تلاطمهاي امواج ِ جدايي

زده كاشانه مو صد تكه كرده



دلم مي خواس پس ازاون خواب ِ شيرين

ديگه چشمم به د نيا وا نمي شد

ميون ِ قلب ِ متروكم نشوني

از گنج ِ خاطرات پيد ا نمي شد



صدام غمگینه ازبس گريه کردم

ازم هيچ اسم و هيج آوازه اي نيست

نمي پرسه كسي هي، در چه حالي ؟

خبراز آشناي تازه اي نيست



كسي تو فكر بي برگي ِ من نيست

مني كه جنگلي انبوه بودم

هواي خوب ِ دريا تو نفسهام

غرور و اقتدار ِ كوه بودم



به پروانه صفتها گفته بودم

كه شمعم، ميل ِ خاموشي ِ من نيست

پرنده رو درختم آشيون كن

حالا وقت ِ فراموشي ِ من نيست




نوشته شده توسط افشين مقدم |

هیچ نظری موجود نیست: