۱۳۸۸-۰۶-۰۶

از رستاک حلاج 1

(تک شات)

احساس ِ خوبی نیست اما این اواخر
حس می کنم پیشِ تو امنیت ندارم
بیهودگی قد می کشه با من کماکان
از بس برایِ تو اهمیت ندارم
وقتی تو هر شب قهرمانِ قصه می شی
من دیر یا زود آخرش باید بمیرم
دستاتو رویِ گردنِ من حلقه کردی
تا حسِ جون کندن رو راحت تر بگیرم
من پشتِ پرده ، کوچه و تک شاتِ رفتن
هر شب یکی از رویِ پرده پاک می شه
من اشک می ریزم تو اما دور می شی
این فیلم نامه باز وحشتناک می شه
رو صفحه ی همراه از بس رفتم از دست
بی عرضگیمو روی کاغذ نت کردم
بشمار تا امشب برای ِ چندمین بار
تو ضربه های ِ پشتِ خطی فوت کردم
وقتی می آی در بازه، وُدکا ته کشیده
بازیگرت روی زمین بیهوشه دیگه
با این سیاهی لشکرت نای جنون نیست
حق با کیه؟ من یا تو یا آغوشِ دیگه؟
شب هایِ اکران ِ تو من توقیف می شم
خوابم رو حتی از اتاقت دور کردم
راحت بخواب از درد مدتهاست خوابم
دیوونگیمو از شبت سانسور کردم
تیتراژِ پایان ، زجه های تکنوازی
موسیقیِ بی وقفه ی بی عرضگیمه
من بر اساسِ یک حقیقت می نویسم
این گوشه ای از خاطراتِ زندگیمه
وقتی رکوردِ هرزگی رو می شکستی
گستاخیِ آغوشتو تشویق کردم
دستاتو از رو گردنم بردار ، مُردم
از بس هواتو تو رگم تزریق کردم


(رستاک حلاج)

۱ نظر:

flora گفت...

salam
bebinin man faghat hamin 3ta ahange akhare aghaye rastako daram
yani tah sigaro saketo shame kahar
baratun maghdure age ahange degi azashun darin vasam bfrestid??
ma asheghe sedaye ishuunam