۱۳۸۸-۰۶-۰۶

چهره زن در ادبیات و اشعار

وضع فرهنگ ايران و قضاوت مردم اين مملكت قبل از اسلام درباره زن ها بي اندازه غمبار و تحقير آميز بوده است؛ زيرا ادبيات هر مملكتي آئينه افكار و عقايد مردم آن مملكت است؛ بنابراين وقتي كه اثار ادبي اي كه بعد از اسلام به وجود آمده و مسلما تعاليم حيات بخش اسلام تا حدي در آن ها اثر گذاشته است نسبت به زنان اين اندازه تحقير آميز باشد، پس اين تحقيرها و بدبيني ها قبل از اسلام بسيار غم انگيز تر و رقت بارتر بوده است.
بعبارتي، هنگامي كه شعرا و سخن سراياني مانند سعدي، نظامي، فردوسي، و مولوي با آنكه قرنها بعد از اسلام مي زيسته اند و در آن پايه از علم و ادب بوده اند، اين اندازه تحت تاثير افكار جاهلي واقع شده و چهره زن را مخدوش نشان داده اند، وضع فكر و فرهنگ مردم عادي بسيار پايين تر و بدتر بوده است.با توجه به اين جهات براي ما روشن تر خواهد شد كه دين مقدس اسلام جايگاه بلند زنان را در همه ابعاد چگونه روشن نموده و چه تحول بزرگي ايجاد كرده و چه خدمت درخشاني به جامعه انسانيت انجام داده است.
1- مولوي در كتاب مثنوي خود مي گويد اين تقصير حوا همسر حضرت آدم (ع) بود كه آدم را وسوسه كرد و او از ميوه بهشتي با اينكه از جانب خداوند هر دو ممنوع شده بودند خورد و در نتيجه، هر دو از بهشت اخراج گرديدند و هر بلايي كه در دنيا بوجود مي آيد از شومي زن است و حيله زنان است كه انسان را از عرش اعلا به جايگاه پست مي كشاند:
چند با آدم بُليس افسانه كرد چونكه حوا گفت خور آنگاه خورد
هر بلا كاندر جان بيني عيان باشد از شومي زن در هر مكان
روح را از عرش آرد در حطيم لاجرم كيد زنان باشد عظيم
2- ديدگاه نظامي نسبت به زن اين است كه -زن- بي وفا و حيله گر و دورو است و او آفت جهان و بلاي جان و لجباز است و از دنده چپ آفريده شده است:
زن گرنه يكي هزار باشد***در عهد كم استوار باشد
چون نقش وفا و عهد بستند***نام زنان قلم شكستند
زن دوست بود ولي زماني***تا جز تو نيافت مهرباني
چون در بر ديگري نشيند***خواهد كه دگر تو را نبيند
زن راست نبازد آنچه بازد***جز زرق نسازد آنچه سازد
بسيار جفاب زن كشيدند***از هيچ زني وفا نديدند
زن چيست نشانه گاه نيرنگ***در ظاهر صلح و در نهان چنگ
در دشمني آفتِ جهان است***چون دوست شود بلاي جان است
گوئي كه بكن نمي نيوشد***گوئي كه مكن دو مرده كو شد
چون غم خوري او نشاط گيرد***چون شاد شوي ز غم بميرد
و بالاخره بعد از انتقاد و تهمت در آخر اين ابيات مي گويد:
اين كار زنان راست باز است افسون زنان بد دراز است
3- منطق فردوسي اين است كه هر كس دختر دارد بدبخت است و كفن بهتر از فرمان زن است و خجسته بخت، زني است كه اصلا به دنيا نيامده باشد.
او در شاهنامه، هر چند در مواردي برخي از زنان را مورد تمجيد قرار داده ولي در مواردي هم انتقاد كرده است:
كِرا ار پسِ پرده دختر بود اگر تاج دارد، بد اختر بود
كِرا دختر آيد به جاي پسر به از گور داماد نايد به در
***
كسي كو بُوَد مهترِ انجمن كفن بهتر او را ز فرمان زن
سياوش ز گفتار زن شد به باد خجسته زني كو ز مادر نزاد
4-سعدي ميگويد: زن اگر از خانه بيرون شد بايد به گور برود و صداي زن را نبايد مرد بشنود و اساسا كاش زن آفريده نمي شد. او نيز هر چند در موردي از زن تمجيد مي كند ولي ديدگاه او نسبت به زن را از اين نوع اشعارش بايد بدست آورد:
چو نغز آمد اين يك سخن زان دو تن كه بيچاره بودند از دستِ زن
يكي گفت كس را زنِ بد مباد دگر گفت زن در جهان، خود مباد
5- ناصر خسرو قبادياني
وي مي گويد: زنان را تا ميتوانيد مرده فرض كنيد:
به گفتار زنان هرگز مكن كار زنان را تا تواني مرده انگار
مَنِه بر جان خود بار زر و زن قدم بر تارك اين هر دو بَرزن
و همينطور شعرايي چون جامي،صائب تبريزي،خاقاني شرواني، انوري، سنايي غزنوي، ملك الشعراي بهار و ....البته ذكر اين نكته لازم است كه برخي از شعرا همچون مفتون همداني، پروين اعتصامي و اقبال لاهوري تحت تاثير فرهنگ نادرستي كه حتي سعدي، فردوسي، نظامي و مولوي و غير ان ها واقع شده اند، واقع نگرديده اند و آنچه كه حقيقت است در قالب اشعار گفته اند از آن جمله مفتون همداني است:
پسر و دختر اي رفيق يكي است فرقشان در ميان نبوده و نيست
اي بسا بوده ناخلف پسران جانشين مخالف پدران
اي بسا دختران كز آگاهي پدران را كنند همراهي
گفتگوي مرا گواه آمد پسر نوح و دختر احمد

نوشته شده توسط معصومی در تاريخ شنبه 24 مرداد1388

هیچ نظری موجود نیست: