گمشده
****
هر کسی گمشدهای دارد
و خدا گمشدهای داشت
هر کسی دوتاست
و خدا یکی بود
و یکی چگونه میتوانست باشد؟
هر کسی به اندازهای که احساسش میکنند هست
و خدا کسی که احساسش کند نداشت
عظمتها همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند
خوبیها همواره نگران که آن را بفهمد
و زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق ورزد
و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد
و غرور در جستجوی غروری است که آن را بشکند
و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور
اما کسی نداشت
و خدا آفریدگار بود
و چگونه میتوانست نیافریند
زمین را گسترد و آسمانها را برکشید
کوهها برخاستند و رودها سرازیر شدند و دریاها آغوش گشودند
و طوفانها برخاست و صاعقه درگرفت
و بارانها و بارانها و بارانها
گیاهان روییدند و درختان سر به هم دادند
و مراتع سرسبز پدیدار گشت و جنگلهای خرم سربرداشتند
حشرات بال گشودند و پرندگان ناله برداشتند
و ماهیان خرد، سینه دریاها را پر کردند
و قرنها گذشت و گذشت
و درختان گونهگون، گلهای رنگارنگ و جانوران،
در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود
و با نبودن چگونه توانستن بود؟
و خدا بود و با او عدم بود
و عدم گوش نداشت
حرفهایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمیگوییم
و حرفهایی هست برای نگفتن
و حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمیآورند
حرفهای خوب و بزرگ و ماورایی همینهایند
و سرمایه هرکسی به اندازهی حرفهایی است که برای نگفتن دارد
حرفهای بیقرار و طاقتفرسا
که همچون زبانههای بیتاب آتشند
کلماتش هر یک انفجاری را در دل به بند کشیدهاند
اینان در جستجوی مخاطب خویشند
اگر یافتند آرام میگیرند
و اگر نیافتند، روح را از درون به آتش میکشند
و هر لحظه حریقهای دهشتناک و سوزندهای در درون بر میافروزند
و خدا برای نگفتن، حرفها بسیار داشت
درونش از آنها سرشار بود
و عدم چگونه میتوانست مخاطب او باشد؟
و خدا بود و عدم
جز خدا هیچ نبود
در نبودن، نتوانستن بود
با نبودن نتوان بودن
و خدا تنها بود
هر کسی گمشدهای دارد
و خدا گمشدهای داشت.
دکتر علی شریعتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر