۱۳۸۸-۰۸-۲۵

بیانیه جمعی از موسقیدانان ایرانی: وزارت ارشاد مخالف و مانع جدی موسیقی


جمعی از هنرمندان موسیقی ایران در بیانیه‌ای اعتراض خود را به نحوه عملکرد وزرات ارشاد دولت کودتا اعلام کردند. متن کامل این بیانیه که یک نسخه از آن در اختیار سایت موج سبز آزادی قرار گرفته به شرح زیر است:


در حالی که در کشورها و ممالک دیگر، اجرای موسیقی از سوی هنرمندان، برای آن کشور و دولتش، افتخار و به عنوان فرصتی برای ارایه استعداد و توانایی های یک هنرمند و نشان دادن فرهنگ و هنر آن منطقه به حساب می آید، در ایران غیر از نهادها و گروه ها و افراد مختلفی که به عنوان مانع و مخالف موسیقی شمرده می شوند، مهم ترین عامل جلوگیری از رشد و شکوفایی این هنر را در مملکتمان وزارتی باید بدانیم که وظیفه‌اش مثلاً حمایت از هنر و هنرمند است! این در حالی است که این وزارت، باید حامی اصلی هنر باشد و نه مانع جدی آن! این وزارت نامش فرهنگ و ارشاد اسلامی است که صدور یک مجوز را برای یک هنرمند موسیقی، افتخار و جزو بیلان کاری خود می داند! البته برای خودشان و همگان روشن است که این امر، وظیفه این نهاد است و طبیعی است که مثلاً به اختیارات وزارت بهداشت و یا وزارت جهاد کشاورزی و امثالهم ربطی ندارد که فرض کنیم آنها باید برای یک کنسرت، مجوز بدهند و حالا وزارت ارشاد اسلامی – می گوییم ارشاد اسلامی، چون فرهنگش فعلاً برای نام آن مصداقی ندارد! – می خواهد شق القمر کند و مجوزی از طرف یك نهاد دیگر برای یک اجرای موسیقی صادر نماید! حال آن که این وزارت محترم باید بداند و آگاه باشد كه نباید به دادن مجوز افتخار کند، باید به این مسأله افتخار کند که هنرمندان ایران، همین قانون ناتمام را هم ملاک می دانند و می آیند مجوز می گیرند تا هنر خود را در معرض دید و قضاوت عموم بگذارند.


از این مسأله که بگذریم، وزارت ارشاد اسلامی غیر از هنرمندان موسیقی، برای حافظ و سعدی و مولانا هم تصمیم می گیرد! این بزرگان، برای هر کشوری یک مدال زرین افتخار محسوب می شوند و نه تنها ایرانیان، بلکه تمام ادبا و مردم جهان به این شاعران و ادبیان احترام می گذارند، حال آن که آقا و خانم به اصطلاح کارشناس برای موسیقیدان انتخاب می کند که شما حق داری این غزل حافظ را بخوانی یا نه! تازه شعرهای آنان را اصلاح هم می کند! این مسأله مضحکی است که اتفاق افتادنش در قرن بیست و یکم در یک مملکت، نشان از ضعف فرهنگی و هنری و فکری مسؤولان مرتبط آن و کوته نگری دسته ای است كه با هنر و هنرمند و به خصوص موسیقی مخالف اند. از سوی دیگر برای گرفتن مجوز کنسرت، یک جزوه کامل به شما می دهند که بفرمایید پر کنید، نام جد اندر جد شما را می پرسند و می خواهند که در برگه بنویسید تا بلکه در یک شب، کنسرتی بتوانید برگزار کنید، در حالی که برای هر آدم عاقلی واضح و مشخص است که معمولاً جز یکی دو گروه، پدر و مادر بقیه هنرمندان موسیقی نقشی در اجرای کنسرت های او ندارند! اگر مرده باشند که نوشتن و ننوشتن اسم شان فرقی ندارد و اگر هم زنده باشند که شاید بیایند در سالن اجرا، دستی برای او بزنند و بروند که اگر چون دست می زنند، باید اسم شان در آن جزوه کذایی کسب مجوز کنسرت باید درج شود، پس اسم همه حضاری که برای یک هنرمند دست می زنند، باید در آن برگه ها بیاید! البته به نکته عجیب دیگری نیز در اینجا باید اشاره نماییم که در کل اصلاً هنرمندان موسیقی نمی دانند خانه موسیقی چیست و چه نقشی در موسیقی مملکت دارد، دفتر موسیقی چه کار دارد، انجمن موسیقی وظیفه اش چیست، اما به نیکی می دانند همه اینها جز اسم، چیز بیشتری نیستند و دیگر نهادها هستند که تصمیم گیرنده و در واقع مانع اجرای با آرامش و بدون دغدغه موسیقی در ایران هستند که با کمک « وزارت ارشاد اسلامی »، این صفت مانع بودن را به خوبی و تمام و کمال اجرا می کنند! بدانید و آگاه باشید در مملکتی که هنر و هنرمندش و به خصوص هنرمند موسیقی و موسیقیش برای یک اجرای ساده تا این حد مشکل داشته باشد، آن مملکت حتماً یک جای کارش حسابی لنگ می زند! خب، دوستان گرامی! عزیزان ما! حداقل اگر کمکی به هنرمند نمی کنید، باعث شر نشوید و این توانایی را از او نگیرید که حتی برای ارایه هنرش هم در مملکت خودش عاجز باشد و برای یک ساعت اجرا، هفت خوان که چه عرض کنیم، صد خوان را بخواهد بگذارد.


آخر هنرمند مملکت باید برود تأیید صلاحیت بشود تا بتواند کار اجرا کند؟! آخر این مسأله باعث خجالت و شرم آور نیست؟ اصلاً چه کسی می خواهد صلاحیت او را تأیید کند؟ اگر هنرمندی صلاحیت ندارد که بیخود، به او مجوز انتشار اثر صوتی و تصویری داده اند و اگر هم دارد که دیگر نیازی نیست که فردی که از هنر به اندازه پشیزی نمی داند، بخواهد صلاحیت او را تأیید کند! مگر این اندیشه و ذهنیت در بین آنهایی که باید از حداقل اندیشه و تفکر در كار و زندگی خود برخوردار باشند، وجود ندارد که ذره ای با خودشان بیاندیشند که چرا این همه هنرمند ایرانی در خارج از کشور برنامه اجرا می کنند و حاضر نیستند حتی یک ثانیه هم در ایران برنامه داشته باشند؟ واقعاً جوابش را نمی دانند یا خود را به خواب زده اند؟ اما ما جوابش را به شما خواهیم داد: مشکل آنان مردم نیستند. مشکل آنان ایران نیست. آنان عاشق ایران و عاشق ایرانی اند. آب و خاك وطن را با تمام این كره خاكی عوض نمی كنند، امّا مشکل اصلی آنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که خود را به خواب زده است و همین طور مشکل شان، دیگر گروه ها و نهادهای پنهانی است که به دلیل کوته فکریشان، لذت درک و وجود نعمت و موهبت الهی موسیقی از سوی خداوند متعال به آنان عطا نشده است. البته باز هم می گوییم اگر کسی چیزی نداند، می شود توجیهی برایش پیدا کرد، اما اگر کسی خودش را به نادانی بزند، آن وقت دیگر فریاد وامصیبتا باید سر داد! مشکل هنرمند ایرانی هم همین است که گرفتار کسانی شده است که خود را به نادانی زده اند. ایران و ایرانی با هنر و فرهنگش زنده است، آن وقت عده ای بی هنر باید صلاحیت موسیقیدان را تأیید کنند که نه می دانند ساز چیست، نه می دانند آواز چیست، نه می دانند شعر چیست، نه می دانند حافظ و سعدی کیست و در یک کلام هیچ چیز از فرهنگ و هنر و ادب نمی دانند و متأسفانه با آنها کاری هم نمی توان کرد،چون سطح تفکرشان به همین جا ختم می شود و متأسفانه همین ها هم هستند که برای چهار نفر هنرمند فهیم تصمیم گیرنده شده اند و برای او تعیین تکلیف هم می کنند! موسیقیدان به آقا و خانم ایکس باید تعهد بدهد که کارش جز آن چیزی که به عنوان لوح فشرده تصویری ارایه می دهد، نباشد! شعرش همان باشد. روی صحنه حرکت اضافی نکند! نفس زیادی نکشد! نمی دانیم این همه ترس و محافظه کاری برای چیست؛ واقعاً نمی دانیم. معنی این همه ترس را نفهمیده ایم واقعاً. خودتان بگویید تا ما بدانیم. همه دنیا كنسرت برگزار می كنند كه در هر شب، 20 تا 30 هزار نفر آدم می روند این كنسرت را می بینند، آن وقت در اینجا برای یك كنسرت كه هر شب در نهایت 4000 نفر آن را ببینند می توانند – آن هم تنها در تهران و نه جاهای دیگر!



باید اینجا و آنجا اعلام و اعمال نظر كنند كه می شود یا نمی شود، چون از تجمع چند علاقمند برای دیدن یك برنامه موسیقی، ترس و واهمه وجود دارد! اگر آن كشورها آن گونه كه ما می گوییم، با ملت شان روراست نیستند و به زعم ما، هزاران مشكل دارند و باید مدیریت شان كنیم، پس چرا آنها نمی ترسند كه آن همه جمعیت بروند كه در یك شب كنسرت موسیقی ببینند و نیازی به تأیید نظر هزار اداره و رییس و مرئوس دیده نمی شود و اگر دولت ما خیلی خوب است و داعیه مدیریت جهان را دارد، پس چرا حتی برای یك كنسرت كوچك هم فرمانداری و اماكن و امثالهم هم باید اعمال نظر بی دلیل و غیر منطقی كنند كه بشود یا نشود! برادران عزیز!


این ملّت را اگر بزرگ می نامید كه باید بدانید خودش همه خوب و بدش را بهتر از همه كس می داند و اگر هم شعار می دهید كه دیگر ما را با شما هیچ صحبتی نیست. هنرمندان بزرگ و پیشسکوت و به نام ما خود اصل مجوز هستند و هنرمندان جوان تر هم مایه افتخار. مگر اینان جز از سر علاقه و اشتیاق است كه می خواهند برنامه ای اجرا كنند؟ جز برای دل خودشان است؟ واقعاً دیگر باید این داستان مجوز و پر کردن جزوه نامه مضحک دفتر موسیقی به پایان برسد. اگر وزارت ارشاد اسلامی مسیرش را اصلاح کند و متکی بر تفکر هنرمند باشد، آن وقت می تواند امیدوار باشد که هنرمندان، این نهاد را ضامن هنر و حامی هنرمند و به راه راست برگشته درنظر بگیرند!


واقعیت آن است که این مطلب در پی سال ها بی حرمتی به موسیقی و بوروکراسی های بی مورد برای صدور مجوز به خصوص در دولت نهم – که ضعیف ترین و بی برنامه ترین دولت بعد از انقلاب، از لحاظ توجه به مسایل فرهنگی و هنری بود.- به رشته نگارش درآمده است. اما برای دولت تازه روی کار آمده دهم و وزارت ارشاد اسلامی آن، راه های جلب رضایت هنرمندان و خاموش کردن آتش نارضایتی شدید آنان زیاد است، اما ساده ترین راه ها را در حوزه صدور مجوز برنامه های موسیقی معرفی کنیم، خواه پند گیرید و خواه، ملال. واقعیت عینی در کشور آن است که حتی یک هنرمند اهل دل و فهیم از وزارت مثلاً حامی فرهنگ و هنر دولت راضی نیست، مگر آنانی که خود را به خواب زده باشند که تعدادشان به اندازه انگشتان دو دست هم نیست:


نخستین طرح رضایتمندی موسیقیدانان جهت اجرای برنامه بدین صورت ارایه می شود که تالارها به بخش خصوصی سپرده شوند. هر تالار، شورای تخصصی موسیقی مخصوص به خود – به معنای واقعی- داشته باشد. هر گروه یا فرد شكل كلّی اجرای برنامه اش را به شورا بدهد و در نهایت بین سه روز تا یک هفته مجوز اجرا در زمانی که آن تالار امکان برگزاری برایش دارد، صادر شود. تنها در صورتی حق ندادن مجوز برای شورا محفوظ خواهد بود که به لحاظ کیفی و فنّی مشکلی وجود داشته باشد، نه این که فلان شعر حافظ باید خوانده شود یا نباید! در كل رد اجرا در این طرح بی معنی است و فقط با ذکر دلایل كه به صورت کتبی باید اعلام شود، رد اولیه معنی پیدا می كند و باید اعلام شود كه در صورتی مجوز اجرای موسیقی صادر می شود که سطح کیفی و فنّی کار به صورت اعلام شده تصحیح شود، البته فقط سطح كیفی!


دومین طرح به استانی شدن مجوزها با کمترین طی زمان – همان سه روز تا یک هفته- برمی گردد. اما روند کسب مجوز درست به سادگی طرح نخست است كه فكر می كنیم دیگر نیازی به توضیح نیست. اگر قرار باشد اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی یک استان، مجوز موسیقی صادر نکند، پس دیگر کارشناس موسیقی به چه درد آن اداره می خورد؟! هرچند خیلی از مدیران به ظاهر فرهنگی و هنری ما همین یک کارشناس موسیقی را هم زیادی می دانند و اصلاً موسیقی را! در مجموع بی معنی است كه هر كسی برای هر اجرایی تقاضانامه اش برای تأیید حتماً از طریق وزارت ارشاد اسلامی بگذرد!


در طرح نخست، هزینه های تالارها اگر خصوصی باشد، باید برمبنای 10% درآمد و نه فروش، محاسبه گردد و در طرح دوم و برای تالارهای دولتی هم اصلاً نباید پولی گرفته شود و یا در نهایت همان طرح 10% فروش را باید برای این مورد هم اجراکرد.داستان مجوز گرفتن و تأیید اماکن و فرمانداری و شهرداری ها هم در بخش مجوز موسیقی باید پایان بگیرد. دلیلی ندارد که موسیقیدان برای اجرای یک موسیقی از هزار اداره و نهاد که هر کدام هم ماشاا... در این رابطه تصمیم گیرنده هستند، سراغ این نهادهایی برود که کمترین ذهن و فکر هنری در آن وجود ندارد و اصلاً هیچ ربطی هم به هنر ندارند. به كدام دلیل است كه که نهادهای بی ربط به هنر باید برای هنرمند تصمیم گیری کنند؟ این مسأله معنی اش یعنی «آقا و خانم هنرمند! به شما بی اعتمادیم!» پاسخ آنان هم این است: «آقای فرماندار و شهردار و اماكن و فلان و بهمان و اول از همه وزارت محترم مربوطه، ما به شما بسیار بی اعتمادتریم!» شک نکنید این تفکر نه تنها باعث دلزدگی، بلکه سبب ضدّیت خواهد شد – یا شده است!- و نتیجه اش خوشایند نخواهد بود.بلیت مهمان در هر اجرای موسیقی هم برای خود واقعاً داستانی دارد! بلیت مهان واقعاً چه معنی دارد؟ باج گیری است؟ وظیفه تهیه كننده است؟ مالیات است؟ به خدا باز هم یادآوری می کنیم که دادن مجوز کنسرت و برنامه های موسیقی وظیفه است، نه افتخار! مالیاتی که در برخی از شهرها از برگزار کننده کنسرت طلب می شود، درست یادآور داستان کیوان در برنامه شب های برره است! هر چند همین الان هم فرهنگ و هنر مملکت داستان برره را به درستی به ذهن می آورد! به هر حال انگار همه دوست دارند هنرمند موسیقی را به صلابه بکشند و او را زجر دهند.

خطاب به وزیر جدید و محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی عرض می کنیم که شما باید در بحث مجوزهای هنری طرح نو دراندازید که جز این اگر باشد، مسیر کج دولت قبلی را در عرصه فرهنگ و هنر باز هم ادامه داده اید و آن وقت دیگر از هیچ هنرمندی کمترین توقعی نباید داشته باشید و در واقع این راه، به ناکجاآباد ختم خواهد شد. واقعاً چرا تلاش نمی كنید كه هنرمندان را راضی نگه دارید؟ همه هنرمندان راستین از آن وزارت ناراضی اند و البته این همه هم كه می گوییم، از سوی ممالك استكباری حمایت نمی شوند كه بخواهید این نارضایتی را بلافاصله به آنان ربط دهید! افتخار شما باید این باشد که هنرمندی برود در خارج از کشور و باعث اعتلای هنر مملکت و معرفی آن به دیگر مردمان باشد. واقعاً معنی این همه دست اندازی در کار اجرای موسیقی را نمی دانیم.


در دولت قبل که به بهانه کار کیفی، مخالفت جدی خود را با اجرای موسیقی پوشش می دانند. مخالفت با موسیقی در قرن بیست و یکم! معنیش را می دانید؟ یعنی بی هنری، بی فرهنگی، بی خردی! جناب حسینی، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی! از آن مسیر ناثواب ناشایست دیگرانی كه خود بهتر از ما آنها را می شناسید، در مخالفت با موسیقی و سنگ اندازی برای هنرمندان فاصله بگیرید و نشان دهید که وظیفه حمایت از فرهنگ و هنر را به خوبی می شناسید و تنها ارشاد اسلامی نیستید، بلكه با مخالفان ناراست ناصادق موسیقی به مخالفت برمی خیزید و برای رشد آن تلاش می كنید، كاری كه حداقل اگر شما شروعش را رقم بزنید، در دل هنرمندان جای خواهید گرفت. شما اگر می خواهید ارشاد اسلامی باشید، با این افراد رویه ارشاد پیش بگیرید و نه با هنرمندان كه آنان خود همه را ارشاد می كنند!


اما خدمت گروه هایی که تکلیف حرام و حلال بودن موسیقی هنوز برایشان معلوم نیست، عرض می کنیم شما اصلاً تکلیفتان با خلقت خودتان معلوم نیست، چه رسد به موسیقی! مردمان فهیم و ژرف اندیش ایرانی، موسیقی را جزو مایه های عزت و سربلندی خود می دانند، حال اگر شما چیزی از آن نمی فهمید، همان بهتر که در زمین فرو روید! با آرزوی توجه به مسایل طرح شدهجمعی از هنرمندان موسیقی ایران

هیچ نظری موجود نیست: